یکی از هنرهای زیبا که از ابتدای خلقت در نهاد طبیعت مستور بوده، موسیقی است. به نحوی که این نهاد طبیعی اولین آموزگار انسانها در آموختن هنرهای بسیار زیبایی بوده است.

یکی از هنرهای زیبا که از ابتدای خلقت در نهاد طبیعت مستور بوده، موسیقی است. به نحوی که این نهاد طبیعی اولین آموزگار انسانها در آموختن هنرهای بسیار زیبایی بوده است. اما بهتدریج، بر اثر میل به تقلید، انسان اولیه شروع به تقلید نغمهها و صداهایی نمود که در طبیعت وجود داشت و به گوش او میرسید. لذا با گذشت زمان و با تلاش صنعتگران از برخی از آثار طبیعت استفاده نموده و آلات گوناگون موسیقی را بهوجود آورد.
او در ابتدا از موسیقی جهت زنده ماندن، دوام آوردن و پیروزی در شکار استفاده میکرد ولی تکامل تدریجی سازها و کشف کشاورزی و زراعت و نیاز به عوامل طبیعی چون باد، باران، خورشید و ... موجب گشت تا برای دستیابی به محصولات بیشتر، به جلب این نیروها بپردازد. لذا برای هر یک از این نیروها خدایانی را خلق نمود و برای خشنود ساختن این خدایان، آنها را با موسیقی و آواز، ستایش مینمود. این مسئله میتواند نقطة اولیة پیدایش موسیقی مذهبی قلمداد گردد. اما آنچه که به شرح آن میپردازیم تأثیر این هنر زیبا بر سلامت روح و روان و جسم آدمی است.
در دورانی که به ذکر آن پرداختیم و به عصر نوسنگی مشهور است، بهمنظور خشنود ساختن خدایان و دفع ارواح خبیثه از موسیقی استفاده میشده است و این در حالی بود که سیر تکامل سازها همچنان در حال پیشرفت بود، بهنحوی که با تکامل تیر و کمان، که ساز اولیه او محسوب میگشت، مایة اولیه ساز چنگ نهاده شد و با تکامل شاخ حیوانات انواع مختلف سازهای بادی پدیدار شد.
انسان اولیه موسیقی را تنها راه درمان بیماریها میدانست و از همان ابتدا به قدرت شفابخش موسیقی اعتقاد داشت.
زیرا جادو خصیصة اصلی درمان پزشکی ابتدایی او محسوب میگشت که به آن «شامان۱» میگفتند («شامان» به معنای طبیب جادوگر است که رهبر موسیقی و طبیب روحانی قبیله بود.)
«
شامانها» از موسیقی به منظور خروج امراض از جسم بیماران استفاده میکردند و از سازهایی چون طبلها ـ زنگها و حتی رقص در مراسم شفابخشی جادوگران استفاده مینمودند. آنان با علائم مخصوص طبلها، با خدایان تماس برقرار میکردند و با رقص و خواندن سرود به خودآگاهی جادویی میرسیدند و موجب شفابخشی بیماران میشدند.
ولی در اواخر دوران نوسنگی طبقات و تمدن بشری در شرق پدیدار گشت که در طی هزار سال شکل گرفت و از دلایل پیدایش آن در شرق میتوان به شرایط طبیعی و گستردگی و وجود درههای پر آب در آن، اشاره نمود که موجب اجتماعی شدن انسان اولیه گردید.
این تمدن در کنار چهار درة حاصلخیز شکل گرفت که عبارت بودند از:
۱دره نیل (در مصر)
۲درة دجله و فرات (در بینالنهرین)
۳دره سند و گنگ (در هندوستان)
۴دره هوانگ هو (در چین)
اما نخستین نشانههای مشخصِ رشد و توسعة موسیقی در شرق را در بینالنهرین و نزد اقوام و جوامع سومری، آشوری، بابلی و کلدانی میدانند. موسیقی در میان این اقوام بازتاب اعتقادات مذهبی آنان است که در طی مراسمی خاص و بهخاطر پرستش خدایان در محلی به نام «زیگوارت» اجرا میشد بهطوریکه موسیقی و درمان با معبد و مراسم مذهبی گره خورده بود و فرهنگ و مذهب و مراسم و آداب و آئینهای آنان با موسیقی توأم شده بود. آنها از زنگولهها در موسیقیِ تشریفاتیِ مذهبی برای تسخیرِ روحِ شیطانی استفاده مینمودند.
اما در مصر باستان نیز پزشکی پیوند نزدیکی با جادو و دین داشته و درمانها غالباً جنبة سحر و افسون داشت. آنان موسیقی را دارای نیرویی جادویی و شفابخش میدانستند و از آن در درمانِ بیماریها استفاده میکردند. آنها با به صدا درآوردن سازها، ارواح خدایان را احضار مینمودند و هنگام نوازندگی شروع به رقص و آواز در معابد میکردند. البته ورود تمدنِ بینالنهرین به این کشور موجبِ ارتباط و تماس دو فرهنگ شد و چون موسیقی بینالنهرین و نقش آن در درمان به رشد و تکامل خود رسیده بود مورد توجه مصریان قرار گرفت.
و اما در مغربزمین به یونان برمیخوریم که پیشگام موسیقی بوده و علم موسیقیدرمانی بسیار در آن رواج داشت.

در یونان باستان «آپولون» الهة موسیقی و طب بوده و از نظر درمان همیشه مورد پرستش واقع میشده است بهنحوی که آنان موسیقی را برای سلامت روان مفید میدانستند و ورزش را در سلامت جسم لازم میشمردند.
یونانیان عقیده داشتند که علت بیماری بهدلیل عدم هماهنگی و هارمونی در اعضای بدن است و عامل درمان و ایجاد هماهنگی و هارمونی را در موسیقی میدانستند و برای درمان بیماریها از سازهای گوناگونی استفاده میکردند که هر کدام اثرات متفاوتی بر احساسات و عواطف انسانی داشت.
معتقد بودند که نغمه و وزن در موسیقی تأثیر فوقالعادهای بر روح انسان دارد و برای ادامة حیات بشری ضروری است. حتی فیلسوفان و پزشکان از موسیقی استفادة بسیاری برای نظم و هماهنگی و شفای بیماران کردند به نحوی که امروزه میتوان افلاطون و ارسطو را که از فیلسوفان یونان بودند از پیشروان موسیقیدرمانی به حساب آورد.
اما آخرین تمدن باستانی تا قبل از قرون وسطی، تمدن روم بود. رومیها در حقیقت وارث فرهنگهای یونان، ایران، بابل و مصر هستند و در آغاز در هنرهای والای تمدن از منابع گوناگون هنری یونان وام گرفتند و برای خود ذوق هنری ایجاد کردند آنان حتی از عقاید یونانیان در زمینة قدرت شفابخشی موسیقی بسیار استفاده کردند چنانکه، زمانی طاعون روم را فرا گرفت، آنها بر این باور بودند که با موسیقی میتوانند به مبارزه آن بپردازند.
یکی از پزشکان رومی به نام «اسلپیاس۲» با اصوات هارمونیک به رفع بیمارانی میپرداخت که بهنوعی دارای ناهنجاریهای اجتماعی بودند و با آهنگهای مخصوص این افراد متمرد و سرکش را رام مینمود و در خدمت خود میگرفت و به درمان آنها میپرداخت.
در خاتمه با مواردی که در این زمینه به شرح آن پرداختیم میتوان چنین برداشت نمود که موسیقی علاوه بر یک علم مستقل و هنر عالی دارای شاخههای فراوانی است ک یکی از مهمترین این شاخهها که از ابتدای خلقت آن مورد توجه آدمی قرار داشت، علم موسیقیدرمانی بود و این علم به ما که طالب و جویای سلامتی هستیم میآموزد که چگونه یک نغمه یا آهنگ میتواند تأثیر فراوانی از لحاظ روانشناسی بر روح و روان آدمی داشته و به سلامتی جسم و روان او بینجامد.